کد مطلب:301573 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

اخبار و روایات


1- از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه به خاطر عظمت حضرت فاطمه علیهاالسلام خداوند ذریه آن حضرت را بر آتش جهنم حرام كرده است و درباره آنان این آیه شریفه نازل شده است: «ثم اورثنا الكتاب» [1] .

2- از عبد خیر، از حضرت علی علیه السلام روایت شده كه فرمود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از تفیر این آیه سوال كردم، حضرت فرمود: آنان ریه و فرزندان تو می باشند كه در روز قیامت به سه گروه از قبرهایشان بیرون می آیند «ستمگر بر خود» یعنی آن كسی كه بدون توبه از دنیا رفته است «برخی از آنان میانه رو هستند» یعنی كسانی از ذریه تو كه نیكی ها و بدیهایشان یكسان است، و «سابق بالخیرات» آن كس از ذریه تو است كه حسناتش بر سیئاتش فزونی دارد. [2] .

3- ابوهاشم جعفری گوید در خدمت حضرت امام حسن عسكری علیه السلام بودم و از آن حضرت درباره این آیه شریفه پرسیدم، حضرت فرمود همگی اینان از خاندان حضرت محمد می باشند، «ظالم بر خود» آن كسی است كه به امام اقرار ندارد و «مقتصد» كسی است كه امام را می شناسد و «سابق بالخیرات باذن الله» امام است.

ابوهاشم گوید: اشك از دیدگان من جاری شد و با خود درباره مقامات آل محمد می اندیشیدم، حضرت به من نگریسته و فرمود: قضیه از آن چه كه تو درباره آن می اندیشی بالاتر و شان و مقام آل محمد برتر از آن است تو سپاسگزار خداوند باش كه تو را متمسك به حبل ولایتشان كرده، در


روز قیامت در آن هنگام كه مردم را به سوی امام می خوانند تو به نام آنان فراخوانده می شوی، پس بشارت باد تو را كه بر خیر و نیكی می باشی. [3] .

4- از حضرت رضا علیه السلام در باب این آیه شریفه سوال گردید ایشان فرمودند فرزندان حضرت فاطمه می باشند و «سابق بالخیرات» امام است «مقتصد» عارف به امام است و «ظالم لنفسه» كسی است كه امام را نمی شناسد.

5- و نیز از آن حضرت روایت شد كه مقصود خداوند متعال از این آیه عترت پاك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و اگر مقصودش تمام افراد امت می بود همگی اهل بهشت می شدند، چون خداوند متعال فرمود «برخی از آنان به خود ستمگرند» و بعد همگی آنان را اهل بهشت دانست و فرمود: «جنات عدن یدخلونا» لذا وراثت مخصوص عترت طاهره و نه افراد دیگر است.

6- از حضرت عسكری علیه السلام روایت شده كه همگی آنان از خاندان حضرت محمد می باشند، ظالم به خویشتن آن كسی است كه اقرار به امامت امام خود نداشته باشد «مقتصد» كسی است كه با امام آشنا است و «سابق بالخیرات» امام است.

7- از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود: این آیه درباره فرزندان حضرت علی و حضرت فاطمه علیهم السلام است.

8- و از همان حضرت نیز روایت شده كه فرمود: این آیه فقط درباره ما است، اما «سابق بالخیرات» علی بن ابی طالب و حسنین علیهماالسلام و شهید از ما خاندان، و «مقتصد» آن كسی است كه روزها روزه و شب ها بیدار است و «ظالم لنفسه» هر آن چه كه درباره بقیه مردم اجراء می شود درباره او نیز


هست و گناهش آمرزیده می شود. [4] .

9- علامه امینی رحمه الله گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره دختر بزرگوارش حضرت فاطمه علیهاالسلام روای شده كه فرمود: «همانا فاطمه عفت خویش را حفظ كرد خداوند هم ذریه او را بر آتش حرام كرد»، این روایت را حاكم در «المستدرك» 3/ 152 آورده و گفته است كه این حدیثی صحیح الانساد است و خطیب در تاریخش 3/ 54 و محب الدین طبری در ذخائر العقبی صحفه 48 از ابوتمام در فوائدش و صدر الحفاظ گنجی شافعی در «الكفایه» 222 به اسنادش از حذیفه بن الیمان روایت كرده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا فاطمه عفت و پاكدامنی خود را حفظ كرد خداوند او و ذریه اش را بر آتش حرام كرد.» و در صفحه 223 به سندی دیر از ابن مسعود با عبارت و لفظ حذیفه آورده است، و سیوطی در «احیاء المیت» صفحه 257 از ابن مسعود از طریق بزار و ابویعلی و عقیلی و طبرانی و ابن شاهین، و در «جمع الجوامع» از طریق بزار و عقیلی و طبرانی و حاكم با عبارت حذیفه یمانی و متقی هندی در كتاب اكمالش بر «كنیز العمال» 6/ 219 از طریق طبرانی با عبارت، «همانا فاطمه خویشتن داری كرد و خداوند او را به خاطر این عفت و پاكدامنی و ذریه او را بر آتش حرام كرد». و ابن حجر در «الصواعق» از طریق ابوتمام و بزار و طبرانی و ابونعیم با همین لفظی كه آورده شد و بعد گوید: در روایتی دیگر آمده است كه «خداوند او و ذریه اش را بر آتش حرام كرد». و در صفحه 112 از طریق بزار و ابویعلی و طبرانی و حاكم با لفظ و عبارت دوم آورده است و شبلنجی در «نور الابصار» 45 با هر دو عبارت نقل كرده است. [5] .

10- مرحوم امینی اعلی الله مقامه در جای دیگر گوید: ابن تیمیه حرانی


گوید: حدیثی كه از رسول خدا نقل شده كه حضرت فرموده: «همانا فاطم خویشتن داری كرد و عفت خود را نگه داشت خداوند او و ذریه اش را بر آتش حرام نموده» به اتفاق حدیث شناسان كذب محض است و دروغ بودنش برای غیر اهل حدیث نیر واضح است زیرا فرمایش حضرت: فاطمه عفت خود را حفظ كرد و تا آخر قطعا باطل است، زیرا سارا زن حضرت ابراهیم نیز عفت خویش را حفظ كرد و خداوند ذریه او را بر آتش حرام نكرد و نیز صفیه عمه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عفت خود را حفظ كرد و از ذریه او هم افراد نیكوكار بودند و هم افراد ستمگر، خلاصه آنكه زنان پارسا و حافظ عفت بیشمارند كه تعداد آنها را فقط خدا می داند و در بین فرزندان آنها افراد مختلف از نیكوكار و تبهكار، مومن و كافر وجود دارند و خلاصه آنكه مزیت و برتری حضرت فاطمه به خطار خویشتن داری و عفت او نیست زیرا در این فضیلت عده دیگری از زنان با ایمان با آن حضرت شریكند. 2/ 126.

در پاسخ باید گفت كه جای تعجب و شگفتی بسیار از این شخص می باشد وی گمان كرده كه اجماعات و اتفاقات به دلخواه او است، كه هر گاه به تاویل آیه یا حدیث یا مساله و اعتقادی دست نیافت در تمام آنها به جوامع علمی بگوید: همه شما اتفاق داشته باشید و بعد هم همگی آنها از مرده و زنده جواب مثبت به او می دهند و او به اتفاق و اجماع آنان احتجاج و استدلال و منعی از سرودن سخنان بهیوده نداشت بیش از آن چه كه ای مرد گفته نمی توانست بگوید.

ای كاش معلوم می شد كه بر كجای این حدیث اتفاق و اجماع بر بطلان و كذبش شده با اینكه گروهی از حفاظ آن را نقل كرده و تعدادی از حدیث شناسان آن را صحیح دانسته اند و ای كاش او این سخنان را به كسانی نسبت می داد كه دروغ گوئی آنان ثابت شده و تالیفات و كلمات آنان را


اسم می برد ولی او حتی یك نفر از ایشان را هم نبرده و همانطور كه گفتیم به دل خواه خود اجماع و اتفاقی آفریده و نقل كرده است. با اینكه این حدیث را اشخاص ذیل نقل كرده اند:

حاكم خطیب بغدادی، بزار، ابویعلی، عقیلی، طبرانی، ابن شاهین، ابونعیم، محب الدین طبری، ابن حجر، سیوطی متقی هندی، هیثمی، رزقانی، صبان، بدخشی.

وقتی صحت حدیث اثبات شد كدام وزنه ای می تواند به مناقشه و اشكال تراشی در مقابل آن به ایستد و با اوهام و پندارها و وسوسه ها و ذوق وسلیقه های سست و بی پایه و بعید شمردن های خیالی بر آن ایراد گیرد، چنانكه عادت و روش این فرد -ابن تیمیه- در هرگونه فضیلتی است كه درباره اهل البیت نمی پسندد و چه ملازمه ای بین خویشتن داری و حرام بودن ذریه بر آتش در بین است كه بخواهد جواب نقض داده وافرادی هم چون سارا و صفیه و زنان با ایمان را در مقابل بیاورد، بلكه این فقط فضیلتی است كه خداوند متعال به بانوی زنان جهان حضرت فاطمه علیهاالسلام عنایت كرده و چه بسیار دیگر فضائل ویژه ای كه دیگر زنان با فضیلت هم چون سارا و مریم و حواء و دیگران از آنها بی بهره اند و لذا اشكالی پیش نمی آید كه درباره آن حضرت فضیلتی قائل شویم كه دیگران را از آن بهره ای نبوده كه از این گونه فضائل حضرت را بسیار است.

علامه رزقانی مالكی در شرح المواهب 3/ 203 در نفی این ملازمه گوید: حدیث را ابویعلی و طبرانی و حاكم نقل كرده و آن را از ابن مسعود به طریق صحیح آورده و صحیح دانسته و شواهدی نیز بر صحت دارد و مترتب ساختن تحریم ذریه او بر آتش بر خویشتن داری از باب اظهار مزیت و برتری فضائل آن حضرت در این وصف است كه با اشاره وجود این وصف در حضرت مریم دختر عمران و ستایشی از صفت خویشتن داری آمده است و الا حرمت حرضت زهرا بر آتش از طریق


روایاتی دیگر مسلم و محرز است و این حدیث با احادیث دیگر تایید می شود كه از آن جمله حدیث ابن مسعود است كه گوید:

«همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد بدان جهت كه خداوند او و ذریه اش را از آتش در روز قیامت به دور ساخته است» [6] .

و فرمایش حضرت رسول به حضرت فاطمه كه خداوند تو و هیچ یك از فرزندانت را عذاب نخواهی كرد. [7] .

و فرمایش آن حضرت به حضرت علی علیه السلام كه «همانا خداوند تو و ذریه ات را بخشیده و آمریده است»

و فرمایش آن حضرت كه «پروردگارم به من در مورد اهل بیتم وعده داده كه هر یك از آنان را كه به یكتائی خداوند و رسالت من اقرار كنند را عذاب نكند. [8] .

و فرمایش آن حضرت علی علیه السلام كه «یا علی همانا خداوند تو و ذریه ات را و فرزندانت و اهل و شیعیان و دوستان تو را آمرزیده است.»

و فرمایش آن حضرت كه یا علی، «نخستین چهار نفری كه وارد بهشت می شوند من و تو و حسن و حسین خواهیم بود و ذریه ما پشت سر ما و همسران ما پشت سر ذراری ما. [9] و شیعیان، در طرف راست و چپ ما، قرار خواهند گرفت.

و در عبارتی دیر چنین آمده است، آیا از این كه تو در بهشت با من


هستی و حسن و حسین و ذریه ما پشت سر ما باشند. خشنود نیستی. [10] .

11- مرحوم امینی رحمه الله در جای دیگر در پاسخ قصیمی گوید: قسطلانی در «المواهب» و زرقانی در شرحش 3/ 203 از ابن مسعود به صورت مرفوع روایت كرده اند كه: نامگذاری «فاطمه» اگر تولدش پیش از بعثت باش به الهام از سوی خداوند بوده است و اگر بعد از بعثت باشد احتمال دارد كه به وسیله وحی باشد، بدان جهت كه خداوند او را «فطم» كرده و فطم به معنای منع است كه از این معنا گرفته شده است «فطم الصبی» (كودك از شیر گرفته شد) و ذریه اش را از آتش روز قیامت یعنی از آتش منع كرد و بازداشت. اما درباره خود آن حضرت و دو پسرش این منع و بازداشتن از آتش به طور مطلق است، ولی غیر از آن سه نفر دیگر باز داشتن از آتش عبارت از آتش و عذاب مخلد و جاودانه است و لذا مانعی ندارد كه بگوئیم بعضی از آنان به خاطر تطهیر و پاك شدن وارد دوزخ می شوند، بنابراین در این حدیث بشارتی برای خاندان آن حضرت است كه بر اسلام می میرند و هیچ گاه عاقبت كارشان با كفر، و به صورت كافر ختم نمی شود.

نظیر همین مطلب سخنی است كه سمهودی در خبر شفاعت درباره كسانی كه در مدینه بمیرند گفته، با اینكه برای هر كس كه مسلمانان بمیرد شفاعت می شود و یا اینكه آمده كه خداوند به احترام حضرت فاطمه برای كسانی از آنان كه مرتكب گناهان شده خواهان آمرزش است، و یا اینكه به توبه نصوح موفقشان می دارد، هر چند به هنگام مردن باشد و توبه ایشان را در آن هنگام از آنان می پذیرد، این حدیث را ابن عساكر حافظ دمشقی و غسانی و خطیب روایت كرده و این دو نفر اخیر گفته اند در سند حدیث افرادی ناشناخته وجود دارند (لذا حدیث مرفوع است) كه از آن جهت


فاطمه را فاطمه نامیدند كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش جدا ساخته است،و در این حدیث مژده ای همگانی برای هر فرد مسلمانی است كه آن حضرت را دوست داشته باشد. و در این تاویلاتی است كه ذكر شد و اما آن چه را كه ابونعیم و خطیب روای كرده اند كه از حضرت علی بن موسی بن جعفر الصادق سوال شد درباره این حدیث كه «حضرت فاطمه عفت خویش را حفظ كرد و خداوند او و ذریه اش را بر آتش حرام نمود» حضرت فرمود: این مخصوص حسنین علیهماالسلام و آن چه را كه اهل حدیث نقل كرده اند كه حضرت، برادرش زید را كه بر مامون خروج كرده بود توبیخ و سرزنش فرمود، و سخن او كه گفت: تو به رسول خدا چه می گوئی؟! این فرمایش رسول خدا كه فرمود: همانا فاطمه عفت خویش را نگه داشت، تو را گول زده و مغرور ساخته است، تا آخر حدیث، كه حضرت به او فرمود: این حدیث مربوط به فرزندانی است كه از شكم آن حضرت خارج شده اند نه برای من و تو، به خدا سوگند به بهشت خداوند نخواهد رسید مگر از طریق اطاعت و فرمانبرداری ی خداوند،تو اگر می خواهی آن چه را كه آنان از طریق اطاعت به آن رسیده اند تو از طریق معصیت به آن برسی؟! پس مقام تو در پیشگاه خداوند بیش از آنان است.

این فرمایشات حضرت رضا از باب تواضع و وادار كردن و تشویق بر طاعت و مغرور نشدن به فضائل و مناقب است، هر چند آنها فراوان باشد،چنانكه صحابه ای كه به طور قطع و یقین اهل بهشت بودند، همیشه در حال ترس و مراقبت از خداوند بودند و الا لفظ ذریه در زبان عرب مخصوص كسانی نیست كه از شكم آن حضرت خارج شده اند، چنانكه در قرآن مجید آمده كه «و من ذریته داود و سلیمان» با اینكه بین حضرت ابراهیم و آنان چندین قرن فاصله بوده است، و حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام با آن فصاحت و بلاغتی و آشنائی كهبه زبان عرب دارد چنین بیانی نمی فرماید كه ذریه فقط شامل فرزندانی می شود كه از شكم آن حضرت بیرون


آمده اند به علاوه مقید ساختن به مطیع، خصوصیت و ویژگی ذریه بودن و دوستدار بودن را از بین می برد، مگر اینكه گفته شود، كه خداوند حق دارد كه مطیع را عذاب كند و در این صورت خصوصیت ذریه بودن به احترام حضرت زهراء و گرامی داشتن آن حضرت آنست كه مطیع از فرزندان او را عذاب نكند والله اعلم.

حافظ دمشقی با اسنادش از حضرت علی علیه السلام روایت كرده كه آن حضرت فرمود كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت زهراء فرمودند: «ای فاطمه آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شده ای»؟، علی علیه السلام عرض كرد یا رسول الله به چه مناسبت؟ فرمود: «همانا خداوند عزوجل او و ذریه اش در روز قیامت از آتش دور ساخته است.»

آیا آقای قصیمی باز هم چنین نظر می دهد كه فقط شیعیانند كه به اعتقادی كه بزرگان و پیشكسوتان قومش نگفته و بدان معتقد نیستند، عقیده دارند؟ و یا اینكه حدیثی را روایت كرده اند كه حافظان مذهب او آن حدیث را روایت نكرده اند؟و یا چیزی را گفته اند كه بادین حنیف اسلام مخالفت دارد، و آیا او می تواند ابن حجر و زرقای و افرادی مانند آنها را كه از حافظین حدیث در اهل سنت می باشند و در این برتری دادن ذریه با شیعه هم عقیده اند، متهم كند، و به آنان این نسبت را بدهد كه معتقد به عصمت آنها باشند و آن چه را كه بر شیعه بار می كند بر آن بزرگان نیز حمل كند.

و اگر گفتیم خداوند متعلا گروهی را ویژگی این برتری داده كه از گناه به دور ساخته و به خاطر این دوری و عصمت و پشیمانی از كوتاهی در تكالیف مقام شفاعت به آنان داده بدعت نیست و با قانون عدل الهی و اصول مسلم دینی منافات ندارد، فقد سبقت رحمته غضبه و وصعت كل شیی ء. [11] .



[1] تفسير صافي، ذيل آيه شريفه.

[2] شواهد التنزيل 105.2.

[3] غايه المرام 352 و در اين- زمينه - هيجده حديث نقل شده است.

[4] تفسير «صافي» ذيل ايه شريفه.

[5] الغدير، 2/ 61- 62.

[6] تاريخ ابن عساكر، «الصواعق» 96 «المواهب اللدنيه» چنانكه در شرحش تاليف رزقاني 2/ 203 آمده است.

[7] طبراني به سندي كه رجالش ثقه مي باشند و ابن حجر در «الصواعق» آن را تصحيح كرده است./ 96، 14.

[8] حاكم در «المستدرك» 3/ 150 و گروهي ديگر مانند حافظ سيوطي.

[9] بدين عبارت آمده است و ظاهر يا اين است كه مقصود افراد شايسته و مطيع و پرهيزگار آنان و يا اينكه اين فقره در حديث اضافه شده است.

[10] الغدير 3/ 175- 176- و صفحه 78- 79.

[11] علامه اميني، الغدير 492/ 3- 692.